♥♥♥دلتنگی های یه دختر♥♥♥

 

دوستت دارم نه بخاطر این که چه کسی هستی به این خاطر که وقتی با توام چه کسی میشوم

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 22:56 ] [ لیلا ] [ ]

 

تونیستی ومن نوازش راازیادبرده ام من پوستی برای لمس شدن ندارم

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 22:51 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

چــــــتــــــــرت را بگـــــــــــــیر
چشــــــــــم های من
بزرگ شده ی بارانند

 

چشمانم را كه باز ميكنم ، تو نيستی
اين بيرحمانه ترين اتفاق این روز هایم است

 

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 15:11 ] [ لیلا ] [ ]

  


این روز ها حرفی برای گفتن ندارم
اما
اشک های زیادی برای ریختن دارم



پذیرفته ام که تنها در قلبم
میتوانم داشته باشمـتـــ
و اینگونه با یادتــــ
تلـخ اما با عشق
زندگی میگذرد

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 12:59 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

از وقتــی رفتــی
اشک هایم آواره شـده اند ،
دیگر شانه ای ندارند
که پناهشان باشد



" دلم آرام نمیشود "

در این روز ها که نه باران میبارد
نه تو هستی
 زیر باران تو را میخواهد

 

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 12:58 ] [ لیلا ] [ ]

 


از وقتی رفتی
ساعت ها خیلی نامرد شده اند
هر لحظه به رخم میکشند
ثانیه ثانیه نبودنت را

 

 
[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 12:28 ] [ لیلا ] [ ]

 




فـاجـــعـه اینجـاست
که چشم هایم
دیگر با من و بغض هایم
نمیسـازنـد



دلم خیلی تنگ شده برا اون وقت هایی که
دلت برام تنگ میشد ...

 

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 12:23 ] [ لیلا ] [ ]

 عكس غمگين عاشقانه گريه

 

الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم

الو ... الو... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی جواب نمی ده؟

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 12:19 ] [ لیلا ] [ ]

 گاهـی آرزو میکـنم ...

 

 

گاهـی آرزو میکـنم ...


کـاش هـرگـز نـمیدیـدمـت تا امـروز غــم نـدیدنـت را بخورم!!!


کـاش لبـخـندهایـت آن قـدر زیبا نبـود کـه امـروز آرزوی دیـدن یـک لحـظه فـقط یک 

لحـظه از لبخـندهای آرامـش بخـشت را داشته باشم!


کـاش چشـمان معـصومـت بـه چشمانـم خیـره نمیشـد تا امـروز چشـمان مـن به یـاد 

آن لحـظه بـهانه گـیرند و اشـک بـریزنـد!


کـاش مهـربانیـت را حـس نـکرده بـودم تـا امـروز محتـاج نـگاه مهـربانـت باشم!


کـاش نـمیدانسـتی کـه چـقدر دوستـت دارم تـا امـروز با خـود نگـویم :

"چـرا؟ او که میـدانسـت چـقدر دوستـش دارم"!!

عكس عاشقانه ي غمگين و احساسي

 
[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 12:17 ] [ لیلا ] [ ]

 حال پریشانی دارم

 

 

حالی پریشان دارم ، غصه ای بی پایان دارم ،


انگار گذشته های تلخ از خاطرم رفتنی نیست ،


آن صحنه تلخ عشق فراموش شدنی نیست.


کاش در دلم چیزی نماند از قصه تلخ عشق ،


گهگاهی که تنها هستم اشک میریزم و خودم را سرزنش میکنم


با خود میگویم روزی از یادم میرود خاطرات تلخ ،


اما آنچه که میگویم تنها برای آرامش این دل است،


از درون قلبم چه خبر؟ خبری نیست جز غوغای غمها.


حالی پریشان دارم ، غمی بی پایان دارم ،


انگار باید پا به پای خاطرات سوخته ، سوخت


اینها همه تقدیر و سرنوشت من است.


بیخیال دنیا ، حال من همیشه پریشان است.

عكس غمگين عاشقانه و احساسي دخترك پريشان

 
[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 12:10 ] [ لیلا ] [ ]

 

 
 
 
 

باید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم 

من می توانم ! می شود ! آرام تلقین میکنم 

حالم، نه اصلا خوب نیست، تا بعد، بهتر می شود 

فکری برای این دل آرام غمگین میکنم 

من می پذیرم شکست خویش را 

می روم از رفتنم دل شاد باش !!! 

خود را برای درک این، صد بار تحسین میکنم 

کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست ! 

این جمله را با تلخی اش صد بار تضمین میکنم.  

عكس عاشقانه و احساسي نيمكت

 
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت 

راهی بجز گریز برایم نمانده بود 

این عشق آتشین پر از درد و بی امید 

در وادی گناه و جنونم کشانده بود 

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 1:56 ] [ لیلا ] [ ]

 

http://farhadshahram.persiangig.com/imagessssss/omaggee/imageeeeeeese/k3y80jch8d8kg2nwgol.jpg

من ترانه می سرایم

تو ترانه می نوازی

در ترانه های من اشک است و بی قراری

یک بغل از ارزوهای محالی…

تا ابد چشم انتظاری…

فکر پایان و جدایی…

ترسم از این است که شاید

در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی…

 

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 15:20 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

http://www.novinfun.com/upload/images/06169820991893725115.jpg

 


یه جـآیے باید دسـتـِ آدمـآ رو بکشے

نـِگه شـوטּ دارے ؛
 

صورتـشوטּ رو میوטּ دستـآتـ مُحـکـم بگیرے
 

بگے : بـبـیـטּ ...
 

مـטּ دوستـتـ دآرم ، نــــرو !

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 15:16 ] [ لیلا ] [ ]

 من بعد رفتنت به خدا پیر می شوم/برگرد خوب من که زمین گیر می شوم/
گفتم که بعد تو به غزل می برم پناه/با هر غزل عشق تو زنجیر می شوم/
تکرار میکنم همه ی خاطرات را /هر بار که به دست تو تسخیر می شوم

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 15:12 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

بی خیالت نمیشوم

 

 

 

هر چه تو را نگاه میکنم سیر نمیشوم

با داشتن تو ، حتی با غصه های بازی این زمانه پیر نمیشوم

تو به من محبت برسان ، من با بی محبتی هیچکس دلگیر نمیشوم

تو تنها در قلب من باش ، در این راه نفسگیر زندگی ، همنفسم باش

قلبم با قلب هیچ غریبه ای درگیر نمیشود.

اسیری بودم در قفس تنهایی ،

حالا گرفتارم در قلب تو ،

مطمئن باش با هیچ کلیدی  آزاد نمیشوم

اشکم را در نیار ، نا امیدی را به قلبم نرسان ،

من با هیچ حادثه ای پشیمان نمیشوم

هر چه از نبودن بگویی ، من از بودن می گویم

هر چه از فاصله بگویی ، من از در کنار تو بودن میگویم

هر چه از من نفرت داشته باشی ، من از عشق تو میگویم

هیچگاه از عاشق بودن خسته نمیشوم

در خلوت عاشقانه ی من ، تو در رویاهای منی

ببین که با تو چه رویاهایی در سر دارم ،

عزیزم هیچگاه از این خیالات دلزده نمیشوم

روزی در خیال عشق تو بودم ،

تا تو را به دست نیاوردم بی خیال نشدم

با همان خیال خوش ، عاشقت شدم ،

با همان خیال ، همان آرزوی محال ،

در دریای بی کران عشقت غرق شدم.

هر چه تو را نگاه میکنم سیر نمیشوم ،

ای سرنوشت هر چه میخواهی با دلم بازی کن ،

من هیچگاه بازنده نمیشوم!  

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 11:2 ] [ لیلا ] [ ]

 دوستت دارم بی وفا

 

  

یک کلام ، اولین و آخرین احساس قلبم نسبت به تو ... دوستت دارم.

تو نیز گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ،

دیروز گذشت و آخرش امروز است!

این من هستم که وفادار خواهم ماند ،  

این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی

و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم

این من بودم که سهم دیدارم با تو عشق بود ،

این تو بودی که میگفتی از آغاز هم قصه من و تو دروغ بود!

تو هر چه دوست داری بگو، اما من هنوز بر سر حرفم هستم ، دوستت دارم.

خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد،  

 شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ،

همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ،

به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!

کاش تو نیز مثل من بودی ! مثل من عاشق ، بی قرار ، چشم انتظار

کاش تو نیز حال مرا داشتی، هوای مرا داشتی...

بی خیال میخواهی هوایم را داشته باش یا نداشته باش ،

میخواهی به انتظار من باش یا نباش ، من دوستت دارم

نمیترسم از رفتنت ، نمی بازم از شکستنت، نمیخندم و نمیگریم ،

از این هیاهو و التهاب تنها یک احساس است که می ماند ، دوستت دارم!

دوست داشتن تو دو روز باشد یا یک عمر مهم نیست ،

مهم این است که من در این دنیا و آن دنیا دوستت دارم

میخواهی باور کن یا نکن ، حس کن ، یا از آن بگذر ،

اما قبل از گذشتنت لحظه ای صبر کن...

دوستت دارم ...

حالا هر جا که میخواهی برو.      

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 10:55 ] [ لیلا ] [ ]

 وعده های دروغ 

 

 

دنیایی پر از سیاهی ، چیزی نشد نصیبم جز تباهی !

بازی های عاشقانه ، انواع قلبها ، یکی شکسته و یکی به انتظار پوچی نشسته

حرفهای تکراری ،  این تنها صداقت است که از آن بیزاریم

سخت است قدم برداشتن در راه عشق ،

صدها قدم برداشتیم و این شد یک تصویر زشت

تصویری سیاه و سفید ، طعم تلخ عشق را تنها آن دلشکسته چشید

نمیفهمیم و آغاز میکنیم ، پایانش پیداست و باز هم هوس پرواز میکنیم

 صدایی زیباتر از صدای سکوت نیست ،

در این دنیا دلی عاشقتر از یک دل تنها نیست

به دنبال یک بازی زیبا ، رنگ دلها همیشه سیاه ، من با بقیه فرق دارم تا آخرش بیا....

وعده ی دروغ ، لحظه هایی شلوغ، تپشها تندتر ،

بیقراریها بیشتر ، نمیگذرد این ساعتهای نفسگیر!

پاسخی نمیشنوم ، به خواب نمیروم ، و باز هم شب زنده داری و بی تابی ،

برای کسی که ارزشی برایم قائل نیست ،

برای کسی که دلش در کنارم نیست ، برای کسی که نمیفهمد ، نمیداند ، نمیبیند!

همه چیز پر از دروغ ، باز هم می آید آن غروب...

به انتظار چه کسی نشسته ای؟ باز هم هوس عاشقی کرده ای؟

آغوشت را به همه کس دادی و در آغوش همه کس خوابیدی ...

گرمای تنت برای همه شد و سردی اش برای خودت،

نجابتت را فدا کردی در راه دلت...

باز هم باید بشنوی حرفای تکراری ، باور کنی و فکر کنی دلت اینبار نخواهد شکست !

از این فکرها نکن ، مثل من حرف همه کس را باور نکن،

همه مثل همند شک نکن،بیش از این زندگی ات را به پای این و آن تباه نکن! 

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 10:52 ] [ لیلا ] [ ]

 به سوی عشق 

 

در این حالی که هستم ،چگونه در هوایی نفس بکشم که در کنارت نیستم؟

در این جایی که هستم ،چگونه بنشینم در این حال بی قراری ام ...

دائم قدم میزنم ، پنجره را باز میکنم و به خیال تو خیره میشوم به آن دور دستها

در این حسرت سرد ، جز خیال بودنت همه چیز از سرم رفت ...

چیزی که در دلم مانده ، تو هستی که مرا تا اوج دلتنگی ها میکشانی

میکشانی به جایی که نای بی قراری را هم ندارم...

چون دلتنگی از دلم بی قرارتر شده ،

هنوز انتظار به سر نرسیده و دلم عاشق این انتظار شده

 دیگر دردی ندارم که درون دلم نهفته شود ،

مگر برایم جز نبودن تو درد دیگری هم در این دنیا است؟

بی خیال دنیا ، بی خیال این زندگی و تمام زیبایی هایش ،

آنگاه که تو هستی زیباترین لحظه زندگی ام

به سوی من بیا ، به سوی منی که شب و روزهایم یکی است ،

به سوی منی که هر جا نگاه کنم، تو را میبینم ،

تا چشم بر روی هم میگذارم چشمانت را میبنم

و اینجاست که رویای زیبای چشمانت نمیگذارد که بخوابم ...نمیگذارد آرام بمانم ....

با دیدن دوباره تو همه چیز را از یاد میبرم ، نمیدانم کجا هستم و از کجا آمده ام ،

تنها میدانم به عشق تو است که با شوق به دیدار تو آمده ام...  

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 10:50 ] [ لیلا ] [ ]

 در حسرت سرد 

دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که مرا نمیخواهی

حسرت شده برایم آن لحظه که بگویی مرا میخواهی...

همه میدانند ،دلم تنها تو را میخواهد ،

اما چه افسوس که عشق نغمه غمگینی برایم میخواند

در حسرت تو ماندن مثل لحظه ی بی بال و پر پریدن است ،

در حسرت تو ماندن ، مثل لحظه ی در کویر خشک دویدن است ،  

مثل بی هوا نفس کشیدن است...

عاشقت هستم عزیزم ، کجایی که بی تو دارم شب و روز اشک میریزم...

عاشق هستم و تنها ، هیچکس نمیفهمد حال مرا ...

دوستت دارم ای تو که نمیدانی قلبم دیوانه ی تو است، تمام وجودم پر از تمنای تو است...

همیشه در رویاهای خودم به سر میبرم ، چقدر دلخوشی به قلبم بدهم؟؟؟ ،

تا کی به خیال آمدنت از آن دوردست ها به سوی سایه ی خیالی ات بدوم؟

نه انگار نمیشود همچنان تنها به خیال داشتنت زندگی کرد ، یخ زده ام دیگر در این اتاق سرد...

هر چه خورشید میتابد آب نمیکند این تن یخ زده را ...

دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که حتی برایت آشنا نیستم...

غریبه ای از خاک تنهایی که عاشق تو است ، مدتهاست تنها و گرفتار تواست...

همیشه شب را به عشق بودنت سر میکنم ،

فردا که می آید روز را از نو با حسرتی سرد شب میکنم... 

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 10:43 ] [ لیلا ] [ ]

 گاهی وقت ها...

فقط گاهی وقت ها ...

دوست دارم کسی دستانم را در دستش بگیرد...

زل بزند به چشمانم و بگوید :" حق با توست !"

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:19 ] [ لیلا ] [ ]

 

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:17 ] [ لیلا ] [ ]

 این روزهــــا...

دستم به نوشتن نمیـــــرود
تقصیر من نیست!!!
نوک مدادم شکسته است
دلم هم ...

چه بگویم؟
آن هم شکستـــــــه است!!!
این روزها...
زندگی را سرد
سر میکشم
طعم بیهودگــــــی میدهد
و اجبار!
این روزها...
میل و رغبتم را
چیزی شبیه به مرگ
جویده است!

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:17 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

وقتی چشمانم را روی هم می گذارم…

 

خواب مرا نمی برد…

 

تو را می آورد!!!

 

از میان فرسنگ ها …

 

فاصـــــــــــــــــــــــــــــــــــله…

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:15 ] [ لیلا ] [ ]

 تو نبودي؟!

+

دیشب فقط گریه...

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:13 ] [ لیلا ] [ ]

 مدام گريه كرده ام

و شعر خيس گفته ام

از آن زمان كه رفته اي .

بدون تو

نشد كه زندگي كنم.

رفته ام اما ، در خانه را

وا گذاشتم

و شعرهاي روي بند رخت را

- به عمد -

جا گذاشتم.

*

از كوچ آمده اي و

از كوچه مي روي

يعني

آنكه براي ديدنش ...

!

همه پنجره ها را صبركردم

تو نبودي؟!

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:11 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

می خواهد فریاد بزند؛

اما . . .

من جلوی دهانش را می گیرم،

وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!

این روزها من . . .

خدای سکوت شده ام؛

خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،

خط خطی نشود

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:10 ] [ لیلا ] [ ]

 خالی از حرف

پر از دلتنگی

بی میلم  به گفتن یا نگفتن مهمترین چیزها

ساکت وسردم

 

 

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:7 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

فـَـصــل ِ امــتـِـحــــان !!
مَـــن ..
جــُـز مــُـرور ...
رنگــ ِ چشــــمــ ـــانت ..
و خـَـط کشـــیــدن زیــر ِ دلتنگـــــــی هــایَمـ ..
هــیــچ دَرســـی نـَـدارمـــــ

 

 

ببار چکه چکه،قطره قطره.
ای باران.
ای همنوا با اشک های آغازین و پایانیم.
ببار چکه چکه،قطره قطره.
براین پیشانی و براین گمنامی این معصومیت از دست رفته!
ببار چکه چکه،قطره قطره.
بر این دلتنگی
نه دلتنگی
دلِ تنگی ...

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:6 ] [ لیلا ] [ ]

 کمتر میتونم بیام اینجا

امتحانا کم کم داره شروع میشه

ترم داره تموم میشه

تموم میشه

همه چی داره تموم میشه..

خیلی عذاب آوره ..ولی آدما زود عادت میکنن...

مخصوصا من ک دیگه شدم خدای عادت

به یاد همه تون هستم

باورکنید دل ودماغ اومدن ندارم

از یه طرفم گفتم ک درگیر درس و امتحانام

این هفته آخرین هفته ای بود ک سر کلاسا مینشستیم

روز به روز یه چیزی تودلم گلمبه تر میشه

نمیدونم چی

فقط حسش میکنم

ک داره کل وجودمو میگیره

این جمله شاید دیگه خیلی تکراری شده باشه...اما ...خسته ام

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:4 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

من هنوز هم تورا همرنگ رویاهایم نقاشی میکنم

گرچه ، دیگر نه تو را دارم نه رویاهایم را.......

هــــے  روزگار مـَن بــه دَرَکـــــــــْ
خودت خسته نَـشـدے
 از دیـدن تصـویـر تکرارے بـه دَرد کشیدن من ؟

 

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:3 ] [ لیلا ] [ ]