♥♥♥دلتنگی های یه دختر♥♥♥

 

 

بی خیالت نمیشوم

 

 

 

هر چه تو را نگاه میکنم سیر نمیشوم

با داشتن تو ، حتی با غصه های بازی این زمانه پیر نمیشوم

تو به من محبت برسان ، من با بی محبتی هیچکس دلگیر نمیشوم

تو تنها در قلب من باش ، در این راه نفسگیر زندگی ، همنفسم باش

قلبم با قلب هیچ غریبه ای درگیر نمیشود.

اسیری بودم در قفس تنهایی ،

حالا گرفتارم در قلب تو ،

مطمئن باش با هیچ کلیدی  آزاد نمیشوم

اشکم را در نیار ، نا امیدی را به قلبم نرسان ،

من با هیچ حادثه ای پشیمان نمیشوم

هر چه از نبودن بگویی ، من از بودن می گویم

هر چه از فاصله بگویی ، من از در کنار تو بودن میگویم

هر چه از من نفرت داشته باشی ، من از عشق تو میگویم

هیچگاه از عاشق بودن خسته نمیشوم

در خلوت عاشقانه ی من ، تو در رویاهای منی

ببین که با تو چه رویاهایی در سر دارم ،

عزیزم هیچگاه از این خیالات دلزده نمیشوم

روزی در خیال عشق تو بودم ،

تا تو را به دست نیاوردم بی خیال نشدم

با همان خیال خوش ، عاشقت شدم ،

با همان خیال ، همان آرزوی محال ،

در دریای بی کران عشقت غرق شدم.

هر چه تو را نگاه میکنم سیر نمیشوم ،

ای سرنوشت هر چه میخواهی با دلم بازی کن ،

من هیچگاه بازنده نمیشوم!  

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 11:2 ] [ لیلا ] [ ]

 دوستت دارم بی وفا

 

  

یک کلام ، اولین و آخرین احساس قلبم نسبت به تو ... دوستت دارم.

تو نیز گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ،

دیروز گذشت و آخرش امروز است!

این من هستم که وفادار خواهم ماند ،  

این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی

و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم

این من بودم که سهم دیدارم با تو عشق بود ،

این تو بودی که میگفتی از آغاز هم قصه من و تو دروغ بود!

تو هر چه دوست داری بگو، اما من هنوز بر سر حرفم هستم ، دوستت دارم.

خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد،  

 شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ،

همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ،

به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!

کاش تو نیز مثل من بودی ! مثل من عاشق ، بی قرار ، چشم انتظار

کاش تو نیز حال مرا داشتی، هوای مرا داشتی...

بی خیال میخواهی هوایم را داشته باش یا نداشته باش ،

میخواهی به انتظار من باش یا نباش ، من دوستت دارم

نمیترسم از رفتنت ، نمی بازم از شکستنت، نمیخندم و نمیگریم ،

از این هیاهو و التهاب تنها یک احساس است که می ماند ، دوستت دارم!

دوست داشتن تو دو روز باشد یا یک عمر مهم نیست ،

مهم این است که من در این دنیا و آن دنیا دوستت دارم

میخواهی باور کن یا نکن ، حس کن ، یا از آن بگذر ،

اما قبل از گذشتنت لحظه ای صبر کن...

دوستت دارم ...

حالا هر جا که میخواهی برو.      

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 10:55 ] [ لیلا ] [ ]

 وعده های دروغ 

 

 

دنیایی پر از سیاهی ، چیزی نشد نصیبم جز تباهی !

بازی های عاشقانه ، انواع قلبها ، یکی شکسته و یکی به انتظار پوچی نشسته

حرفهای تکراری ،  این تنها صداقت است که از آن بیزاریم

سخت است قدم برداشتن در راه عشق ،

صدها قدم برداشتیم و این شد یک تصویر زشت

تصویری سیاه و سفید ، طعم تلخ عشق را تنها آن دلشکسته چشید

نمیفهمیم و آغاز میکنیم ، پایانش پیداست و باز هم هوس پرواز میکنیم

 صدایی زیباتر از صدای سکوت نیست ،

در این دنیا دلی عاشقتر از یک دل تنها نیست

به دنبال یک بازی زیبا ، رنگ دلها همیشه سیاه ، من با بقیه فرق دارم تا آخرش بیا....

وعده ی دروغ ، لحظه هایی شلوغ، تپشها تندتر ،

بیقراریها بیشتر ، نمیگذرد این ساعتهای نفسگیر!

پاسخی نمیشنوم ، به خواب نمیروم ، و باز هم شب زنده داری و بی تابی ،

برای کسی که ارزشی برایم قائل نیست ،

برای کسی که دلش در کنارم نیست ، برای کسی که نمیفهمد ، نمیداند ، نمیبیند!

همه چیز پر از دروغ ، باز هم می آید آن غروب...

به انتظار چه کسی نشسته ای؟ باز هم هوس عاشقی کرده ای؟

آغوشت را به همه کس دادی و در آغوش همه کس خوابیدی ...

گرمای تنت برای همه شد و سردی اش برای خودت،

نجابتت را فدا کردی در راه دلت...

باز هم باید بشنوی حرفای تکراری ، باور کنی و فکر کنی دلت اینبار نخواهد شکست !

از این فکرها نکن ، مثل من حرف همه کس را باور نکن،

همه مثل همند شک نکن،بیش از این زندگی ات را به پای این و آن تباه نکن! 

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 10:52 ] [ لیلا ] [ ]

 به سوی عشق 

 

در این حالی که هستم ،چگونه در هوایی نفس بکشم که در کنارت نیستم؟

در این جایی که هستم ،چگونه بنشینم در این حال بی قراری ام ...

دائم قدم میزنم ، پنجره را باز میکنم و به خیال تو خیره میشوم به آن دور دستها

در این حسرت سرد ، جز خیال بودنت همه چیز از سرم رفت ...

چیزی که در دلم مانده ، تو هستی که مرا تا اوج دلتنگی ها میکشانی

میکشانی به جایی که نای بی قراری را هم ندارم...

چون دلتنگی از دلم بی قرارتر شده ،

هنوز انتظار به سر نرسیده و دلم عاشق این انتظار شده

 دیگر دردی ندارم که درون دلم نهفته شود ،

مگر برایم جز نبودن تو درد دیگری هم در این دنیا است؟

بی خیال دنیا ، بی خیال این زندگی و تمام زیبایی هایش ،

آنگاه که تو هستی زیباترین لحظه زندگی ام

به سوی من بیا ، به سوی منی که شب و روزهایم یکی است ،

به سوی منی که هر جا نگاه کنم، تو را میبینم ،

تا چشم بر روی هم میگذارم چشمانت را میبنم

و اینجاست که رویای زیبای چشمانت نمیگذارد که بخوابم ...نمیگذارد آرام بمانم ....

با دیدن دوباره تو همه چیز را از یاد میبرم ، نمیدانم کجا هستم و از کجا آمده ام ،

تنها میدانم به عشق تو است که با شوق به دیدار تو آمده ام...  

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 10:50 ] [ لیلا ] [ ]

 در حسرت سرد 

دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که مرا نمیخواهی

حسرت شده برایم آن لحظه که بگویی مرا میخواهی...

همه میدانند ،دلم تنها تو را میخواهد ،

اما چه افسوس که عشق نغمه غمگینی برایم میخواند

در حسرت تو ماندن مثل لحظه ی بی بال و پر پریدن است ،

در حسرت تو ماندن ، مثل لحظه ی در کویر خشک دویدن است ،  

مثل بی هوا نفس کشیدن است...

عاشقت هستم عزیزم ، کجایی که بی تو دارم شب و روز اشک میریزم...

عاشق هستم و تنها ، هیچکس نمیفهمد حال مرا ...

دوستت دارم ای تو که نمیدانی قلبم دیوانه ی تو است، تمام وجودم پر از تمنای تو است...

همیشه در رویاهای خودم به سر میبرم ، چقدر دلخوشی به قلبم بدهم؟؟؟ ،

تا کی به خیال آمدنت از آن دوردست ها به سوی سایه ی خیالی ات بدوم؟

نه انگار نمیشود همچنان تنها به خیال داشتنت زندگی کرد ، یخ زده ام دیگر در این اتاق سرد...

هر چه خورشید میتابد آب نمیکند این تن یخ زده را ...

دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که حتی برایت آشنا نیستم...

غریبه ای از خاک تنهایی که عاشق تو است ، مدتهاست تنها و گرفتار تواست...

همیشه شب را به عشق بودنت سر میکنم ،

فردا که می آید روز را از نو با حسرتی سرد شب میکنم... 

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 10:43 ] [ لیلا ] [ ]

 گاهی وقت ها...

فقط گاهی وقت ها ...

دوست دارم کسی دستانم را در دستش بگیرد...

زل بزند به چشمانم و بگوید :" حق با توست !"

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:19 ] [ لیلا ] [ ]

 

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:17 ] [ لیلا ] [ ]

 این روزهــــا...

دستم به نوشتن نمیـــــرود
تقصیر من نیست!!!
نوک مدادم شکسته است
دلم هم ...

چه بگویم؟
آن هم شکستـــــــه است!!!
این روزها...
زندگی را سرد
سر میکشم
طعم بیهودگــــــی میدهد
و اجبار!
این روزها...
میل و رغبتم را
چیزی شبیه به مرگ
جویده است!

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:17 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

وقتی چشمانم را روی هم می گذارم…

 

خواب مرا نمی برد…

 

تو را می آورد!!!

 

از میان فرسنگ ها …

 

فاصـــــــــــــــــــــــــــــــــــله…

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:15 ] [ لیلا ] [ ]

 تو نبودي؟!

+

دیشب فقط گریه...

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:13 ] [ لیلا ] [ ]

 مدام گريه كرده ام

و شعر خيس گفته ام

از آن زمان كه رفته اي .

بدون تو

نشد كه زندگي كنم.

رفته ام اما ، در خانه را

وا گذاشتم

و شعرهاي روي بند رخت را

- به عمد -

جا گذاشتم.

*

از كوچ آمده اي و

از كوچه مي روي

يعني

آنكه براي ديدنش ...

!

همه پنجره ها را صبركردم

تو نبودي؟!

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:11 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

می خواهد فریاد بزند؛

اما . . .

من جلوی دهانش را می گیرم،

وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!

این روزها من . . .

خدای سکوت شده ام؛

خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،

خط خطی نشود

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:10 ] [ لیلا ] [ ]

 خالی از حرف

پر از دلتنگی

بی میلم  به گفتن یا نگفتن مهمترین چیزها

ساکت وسردم

 

 

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:7 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

فـَـصــل ِ امــتـِـحــــان !!
مَـــن ..
جــُـز مــُـرور ...
رنگــ ِ چشــــمــ ـــانت ..
و خـَـط کشـــیــدن زیــر ِ دلتنگـــــــی هــایَمـ ..
هــیــچ دَرســـی نـَـدارمـــــ

 

 

ببار چکه چکه،قطره قطره.
ای باران.
ای همنوا با اشک های آغازین و پایانیم.
ببار چکه چکه،قطره قطره.
براین پیشانی و براین گمنامی این معصومیت از دست رفته!
ببار چکه چکه،قطره قطره.
بر این دلتنگی
نه دلتنگی
دلِ تنگی ...

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:6 ] [ لیلا ] [ ]

 کمتر میتونم بیام اینجا

امتحانا کم کم داره شروع میشه

ترم داره تموم میشه

تموم میشه

همه چی داره تموم میشه..

خیلی عذاب آوره ..ولی آدما زود عادت میکنن...

مخصوصا من ک دیگه شدم خدای عادت

به یاد همه تون هستم

باورکنید دل ودماغ اومدن ندارم

از یه طرفم گفتم ک درگیر درس و امتحانام

این هفته آخرین هفته ای بود ک سر کلاسا مینشستیم

روز به روز یه چیزی تودلم گلمبه تر میشه

نمیدونم چی

فقط حسش میکنم

ک داره کل وجودمو میگیره

این جمله شاید دیگه خیلی تکراری شده باشه...اما ...خسته ام

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:4 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

من هنوز هم تورا همرنگ رویاهایم نقاشی میکنم

گرچه ، دیگر نه تو را دارم نه رویاهایم را.......

هــــے  روزگار مـَن بــه دَرَکـــــــــْ
خودت خسته نَـشـدے
 از دیـدن تصـویـر تکرارے بـه دَرد کشیدن من ؟

 

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:3 ] [ لیلا ] [ ]

 

 

 

میدانی پاییز می رود...

و تو میروی...

عشق میرود...

و همه حس هایم تمام میشود...

زمستان می آید...

و فصل نو میشود...

اینجا همه چیز یخ زده ست.! حتی من

 

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:1 ] [ لیلا ] [ ]

 گاهی مثل آنست که بوم نقاشی باشی

 کسی دست خیس ش را بر روی تو بکشد
 و تو و قسمتی 
 از تو را محو کند..
 و نقاشی را باید بیابی
 که دوباره تو ر ا مثل 
 روز اول بکِشد..

 

 

نشانی مرا اگر خواستی همینجا هستم، پشت مانیتوری که نمیتواند مرا به تو برساند !!

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:0 ] [ لیلا ] [ ]

 ctrl+vآیریلیق....جدایی...

از فکر تو شبا خوابم نمیبره
نمیتونم فکرت  رو از سرم بیرون کنم
اینا رو میگم چون نمیتونم بهت برسم
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی

 

درهجر تو این شبهای سیاه بلندتر میشن

بی تو  نمیدونم تو این شب ها کجا برم
این شب های تنهایی قلبمو زخمی کرده
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 18:59 ] [ لیلا ] [ ]

هیچی ...

هیچی دیگه سر جاش نیس

انقد دوس دارم فحش بدم!!!سادیسمم اوود کرده!

این هفته هم تموم بشه راحت میشم از دست درس .... فقط کنکور مونده..

امیدوارم لااقل ناامید نشم از این یکی...

خبر از من داری؟…
خبر از دلتنگی های من چطور؟
و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند…
خبرش رسیده که مرده اند؟
هیچ سراغ دلم را میگیری؟
کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟
مچاله ام از دلتنگی؟
آه… که هیچ کلاغی نساختیم میان هم
وجدانت راحت…
خبرهای من به تو نمی رسد…

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 18:57 ] [ لیلا ] [ ]

بچه...

 

بچـــه کـــه بـــاشی
از “نقـــاشی”هـــایتـــ هـــم
مــی‌ تــواننــد بـــه روحیـــاتــ و درونیـــاتتــ پی ببــرنـــد ،
بـــزرگ کـــه مــی‌ شـــوی
از حــرفهـــایتـــ هـــم نمــی‌ فهمنـــد تـــوی دلتــ چـــه خبـــر استــ !

 

+تنهایی فقط یک واژه نیست ...یه دنیاست...یه دنیا پر از بی کسی..

دلم خیلی گرفته...

حتی خودمم نمیتونم خودمو آروم کنم

به همین راحتی همه چی تموم شد عزیزم

همه چی مث آب خوردن

من شدم اضافه ..شدم کسی که همیشه گدایی میکنه و آخرش بهش میگن تو که اینهمه مال ومنال داری ..گدایی براچی ته!!هه

امروز صب عمورو دیدم...عاشقشقم...باهاش ک حرف میزنم دوس دارم فقط بغلش کنم و ببوسمش..

باهم کلی حرف زدیم از همه ناراضی بود(بچه هاش)

وسط کوچه بغلش کردم کلی ماچش کردم..الهی فداش بشم..شاید از بابام هم بیشتر دوسش داشته باشم..اره بیشتر!

دانشگاه تموم شد...همه چی تموم شد...کلی خاطره و غم و شادی...پیچیدم تو پارچه گذاشتم بالا طاقچه..

روز آخر با دوستم کلی خرکیف شدیم!!هه

موقع جدایی هم کلی گریه کردیم...

بامیشل هم تموم کردیم..هه

میخوام یه دست کتک مفصل به خودم بزنم...از دست خودم خیلی عصبانی ام...خاک تو سرم

من احساسمو این همه مدت از سر جوب آورده بودم!!!!!

امروز مثلا قرار بود کارت ورود به جلسه روبدن اما اینا هم دیگه به ...رفتن!!!!

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 18:56 ] [ لیلا ] [ ]

کاش...

 

 
کـــــــــــاش می شد" کاشـــــــ میــــــــ شد" هــــم نــــ بــــ و د..
 

این روزها…”بغض” دارم!
“گریه” دارم!
تــــــــا دلت بخواهـــــــد…
“آه” دارم…!
ولی “بازیگر”خوبی شده ام…
“میــــــ خنــــــــدم”

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 18:52 ] [ لیلا ] [ ]

انتخاب....

 درگیر رویای توام منو دوباره خواب کن

دنیا اگه تنهام گذاشت تو منو انتخاب کن
دلت از آرزوی من انگار بی خبر نبود
حتی تو تصمیمای من چشمات بی اثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم تا با چشام خواهش کنم
درها رو بستم روت تا احساس آرامش کنم
باور نمی کنم ولی انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری
پـــــــــــس
 اصرار من بی فایده است

http://s1.picofile.com/file/7434495050/553178_330226730399000_464784450_n.jpg
 
[ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, ] [ 21:1 ] [ لیلا ] [ ]

حقیقت تلخ ..

 
مگذار که یاد مارا طعم تلخ این حقیقت ببرد
                                                          این حقیقت است که از دل ببرد هر آن که از دیده رود ...


 

بیا برگرد تا خونه از عادت سیر نشده

تا نگام با یک نگاه تازه درگیر نشده

بیا تا اومدنت دیر نشده ، دلا دلگیر نشده

تا هنوز فاصلمون جوونه و پیر نشده

[ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, ] [ 20:59 ] [ لیلا ] [ ]

گذشت..

 

گذشت ، آن روزهای طلائی

آن روزهای شاد ، آن روزهایی که تنها دغدغه ما دوری چند ساعته از هم بود، آن روزهایی که با همدیگر تا طلوع صبح صحبتها میکردیم ، آن روزهایی که سر مسائل کوچک دعوا میکردیم و آن روزهایی برای دیدن هم ساعتها به ساعت خیره میشدیم تا لحظه دیدارمان برسد. آره آن روزها گذشت...

و روزهای تازه ای جایگزین لحظات شیرین و بی نظیر شدند ، روزهایی که دیگر نه رمق دیدن ساعت را دارم و نه بهانه ای تا طلوع خورشید بیدار ماندن.

تنها ماندم ، در میان این تنگنای احساسات نابود کننده پاییزی ،تنها ماندم و هر لحظه در باتلاقی درونش افتاده ام پائین تر میروم و نه دستی برای نجات و نه کسی برای شنیدن صدای کمک.در پیچ و خم درگیری در این باتلاق یک چیز دلم را خوش کرده و آن داشتن امید برای شنیدن صدای کمک من توسط تو است. هه، میدانم حتی این امید هم یکی از احساسات نابودکننده پاییزی است و من چه دلخوش کرده ام به شنیدن صدایم.

دوستت دارم

 

[ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, ] [ 20:44 ] [ لیلا ] [ ]

خداحافظ عشق من
 
به چشم من نگاه نکن دوباره گریت میگیره

ساده بگم که عشق من باید تو قلبت بمیره

فاصله بین منو تو ازاینجاتا اسموناست

خیلی عزیزی واسه من ولی زمونه بی وفاست

قسم نخور که روزگار به کام ما دوتا نبود

به هرکی عاشقه بگو غم که یکی دوتا نبود

بگو تا وقتی زنده ام نگاه تو سهم منه

هرجای دنیا که  باشی دلم واست پر میزنه

برای این در به دری تو بهترین گواهمی

دروغ نگو که میدونم همیشه چشم به راهمی

 

در روزگاری که “سلام” و “خداحافظ” با هم فرقی ندارند
نه ماندن کسی حادثه است ، نه رفتن کسی فاجعه !

 

 

[تصویر:  9rif1slqeqv4iels8jgb.jpg]

[ دو شنبه 11 آذر 1387برچسب:, ] [ 21:4 ] [ لیلا ] [ ]